وای خدا جووونم مطمئنم که تو یه جایی گرم میخوابم خدایا شکرت حس بودن کسی در کنارت چقدر ارام بخشه از اینکه وارد زندگیم شد خدایا ازت ممنونم میدونستم هر چیزی میخوام خدا بهم میده ارامش شادی ثروت قصه زندگی همه ادما شیرینه و شنیدنیه منم برای این ۳۷ سال قصه هایی خوب و بد زیاد داشتم ولی جاهایی رو بیشتر یادمه که بیشتر منو سوزونده یاد کسایی که وارد زندگیم شده اند یاد روزهای رفت و برگشت به دانشگاه یاد یه روز که م و دوقلوها و خواهرم گم شده بودیم یاد مزاحمهای

عجب بی شعوری هایی هستند این مسئولان قطع بیمه کردند که قردادمون تموم شده همه جا رو هم کشوندن بستند بااین اوضاع بیمارستانها و دکترهایی بی شعورتر از این مسئولا همه تو تلاشند که من کمتر نخورم هاااا هر جا دخل بازی و گردن کلفتی هست باشم تا یه چیز بماسه بهم تموم جونایی مملکتو آواره کردند یه سری از شرم و احترام به بزرگا سوختند یه سری سر به فلک گذاشتند و دارند تو کشورهای غریب دیوار لیس میزنند یه عده هم

نمیدونم در چه حالیم اینکه بدم از حال و روزم مشخصه ولی تو دلم آرومم یه کم دلتنگی دارم دنبال یه جایی گرم و سورت و کورم که با صدای اهنگهای سابلیمنال ها خوابم بگیره از کجا باید پیداش کنم خیلی دلتنگش ام اینقدر دوست دارم بغلش کنم عکسشو میبینم چقدر عوض شده رخ و روش از سر درونش خبر میده میگفت صبا نمیدونی که من چه روزهایی رو پشت سر گداشتم میگی سنت کمه ولی اگه بدونی چی ها کشیدم و چه روزهایی پشت سر گذاشتم متوجه میشی تو تمام روزهاتو تو خونه سپری کردی من تو بیمارستانها

خیلی دوست دارم دوباره باهات هم صحبت بشم این برام جایی سواله که نظرت در موردم چی بود و الان چی هستش هر چند روز اخر چت مون بهم گفتی تو دختر خیلی خوبی هستی برات بهترینها رو ارزو دارم و امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی ضمیر ناخوداگاهم بهم هشدار میده که اونم شاید همچین سوالی داشته باشه اینکه تو اگه ازم بپرسی نظرت در مورد من چیه خواهم گفت که اگه سنم باهات فرق نداشت باهات تا دنیاهایی متفاوت همراه میشدم تنها چیزی که برام خجالت اور بود سن کم تو بود وگرنه نه خطایی